پنجمین کتاب سال گرافیک دانشجویی (نشانه) به معرفی زندهیاد هرمز وحید میپردازد: خرید آنلاین
بخشی از این کتاب:
گفتگوی مریم سیفی با پرویندخت صدر ، همسر مرحوم هرمز وحید ، بخش دیگری از ویژهنامه رسم به منظور بزرگداشت این هنرمند پیشرو است:
از آشناییتان با با مرحوم وحید بگویید.
ـ ما هر دو در دانشکده هنرهای زیبا ، دانشجوی رشته نقاشی بودیم که پس از آشنایی ، هر دو با هم تصمیم به ترک تحصیل گرفتیم.
مرحوم وحید از چه موقع همکاری با انتشارات فرانکلین را شروع کرد؟
ـ ایشان بعد از ترک تحصیل ، وارد حوزه چاپ و نشر شد و در 25 سالگی بود که مدیریت تولید کتاب در انتشارات فرانکلین را عهدهدار شد. این انتشارات پس از انقلاب با نام "انتشارات علمی فرهنگی" فعالیتش را ادامه داد.
چطور با آن سن کم ، این مسوولیت بزرگ را قبول کردند؟
ـ در همان موقع هم ایشان کاملا بر هنر چاپ مسلط بود ، اگرچه در زمینه چاپ تحصیلات دانشگاهی نداشت ، اما به سبب علاقهاش ، در این کار مهارت پیدا کرده بود.
گویا همزمان با فرانکلین ، با افست همکاری داشتند؟
ـ بله ، بعد از انتشارات فرانکلین و البته همزمان با آن ، چاپخانه افست را راهاندازی کرد. درست خاطرم نیست ولی فکر کنم سال 1345 بود که طراحی و چاپ کتابهای درسی را آغاز کردند.
علاوه بر مدیریت هنری ، تصویرسازی و طراحی گرافیک کتاب را هم انجام میدادند؟
ـ هنرمندانی مثل آقای پرویز کلانتری ، محمد زمان زمانی بودند که برای فرانکلین تصویرسازی و طراحی میکردند. البته گاهی اوقات من یا خودشان هم برای کتابها طراحی میکردیم. اگرچه آقای وحید پس از ترک دانشکده ، نقاشی را ادامه نداد.
در دانشگاه هم تدریس داشتند؟
ـ هیچ وقت. ایشان اصلا دوست نداشت. تمام زندگیاش چاپ بود و چاپ.
کتابی که با فوت ایشان ناتمام ماند؟
ـ کتاب پوپ بود. آرزو داشت تاریخ هنر پوپ را کار کند ، حتی مقداری هم در این باره عکاسی کرد.
چه ویژگی خاصی در کارهای ایشان مشهود است؟
ـ ایشان از همان اوان جوانی با کتاب سر و کار داشت. عاشق چاپ و چاپخانه بود و خودش پیشرو و پیشگام در این زمینه بود. مرحوم وحید مبدع قطع پالتویی کتاب بودند.
مقاله مهدی صادقی درباره هرمز وحید
هرمز وحید را یکی از پیشگامان هنر کتابآرایی و مدیریت هنری در تولید و نشر کتاب میدانند. وحید هفدهم آبان 1307 در تهران متولد شد. پدرش شادروان محمد وحید تنکابنی ، از شخصیتهای فرهنگی زمان خود بود که بعد از عزیمت دکتر جردن از ایران ، به ریاست کالج آمریکایی (دبیرستان البرز) منصوب شد. وی پس از پایان دوره دبیرستان و برای تحصیل در رشته نقاشی ، وارد دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران شد. از همدورهایهای او میتوان به هنرمندانی چون پرویز کلانتری و پرویندخت صدر اشاره کرد. وحید در همین دوره با پرویندخت صدر ازدواج میکند و هر دو تصمیم به ترک تحصیل میگیرند. اگرچه او پیش از ترک تحصیل هم با صنعت چاپ آشنا بود و کار میکرد ، اما پس از ترک تحصیل ، تصمیماش برای فعالیت در این زمینه جدیتر شد. مدتی در اداره فرهنگ و هنر مشغول شد ، اما آنجا هم تاب نیاورد. در اسفند 1332 به استخدام شعبه نوبنیاد انتشارات نوپا و نوجوی فرانکلین درآمد. تیزهوشی و تسلطش بر چاپ سبب شد که همایون صنعتی ، مدیر فرانکلین ، مسوولیت قسمت گرافیک انتشارات را به او بسپارد. این اتفاق در 1332 رخ داد. آن زمان قسمت گرافیک فقط دو نفر داشت: پرویز کلانتری و محمد زمان زمانی.
مدتی بعد مسوولیت تولید کتابهای درسی هم به این انتشارات سپرده شد و به طبع آن ، تعداد بیشتری از هنرمندان به قسمت گرافیک انتشارات فرانکلین پیوستند. همچون نورالدین زرین کلک ، پرویندخت صدر ، گیلیارد عرفان ، ژانت میخاییلی ، غلامعلی مکتبی ، شهناز سرلتی ، سلحشور ، سیف اله یزدانی و ... .
در اواخر دهه 1330 انتشارات فرانکلین برای آشنایی بیشتر تولیدکنندگان کتابهای درسی با شیوههای نوین ، تصمیم گرفت تعدادی از دست اندرکاران این بخش را به آمریکا اعزام کند. وحید و کلانتری هم جزو این افراد بودند که در استودیوی Dan Row دوره "رابطه چاپ و تصویر" را گذراندند. پس از بازگشت و گسترش قسمت گرافیک انتشارات ، هنرمندان دیگری جذب فرانکلین شدند: مهرنوش معصومیان ، رجب حبیب الهی ، بهزاد گلپایگانی و ... . این زمان تعداد هنرمندانی که در قسمت گرافیک و زیر نظر هرمز وحید مشغول بکار بودند ، بالغ بر بیست نفر میشد.
آتلیه گرافیک انتشارات فرانکلین آن زمان ، یکی از دو آتلیه فعال و بزرگ در زمینه تولیدات گرافیک فرهنگی دانست. همزمان با فعالیتهای وحید در فرانکلین ، استاد صادق بریرانی هم مسوولیت قسمت اداره گرافیک وزارت فرهنگ و هنر را برعهده داشت. او پس از عباس توفیق ، مسوولیت این اداره را برعهده گرفت که تعدادی زیادی از هنرمندان با او همکاری داشتند ، از جمله: استاد گنجینه ، منوچهر معتبر ، مسعود عربشاهی ، امیرخانی ، جواهرپور ، فروزی ، کازرونی ، سمیعی و ... .
در زمان فعالیت این دو آتلیه گرافیک که بخش عمده کارشان ، تولیدات گرافیک فرهنگی بود ، آتلیهها و کانونهای تبلیغاتی دیگری هم بودند که در عرصه گرافیک تبلیغاتی فعالیت چشمگیر داشتند.
هرمز وحید علاوه بر فرانکلین در راهاندازی یا نوسازی چند موسسه انتشارتی دیگر نظیر چاپخانه افست ، سازمان کتابهای درسی ، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ، انتشارات آموزش و پرورش ، چاپخانه و انتشارات مجلس ، انتشارات وزارت خارجه ، کمیته ملی یونسکو و ... همکاری فعال داشت.
مدیریت تولید و مدیریت هنری بیش از 1500 عنوان کتاب در کارنامه حرفهای وحید ، نامبرده شده است. از آن جمله: قرآن کریم (ترجمه مسعود انصاری) ، نهج البلاغه (ترجمه سید جعفر شهیدی) ، تاریخ هنر (ترجمه پرویز مرزبان) ، تاریخ تمدن ویل دورانت ، مجموعه پنجاه عنوانی ایرانشناسی ، صحیفه نور ، فن و هنر عکاسی ، تاریخ عکاسی و عکاسان پیشگام ، فرهنگنامه 16 جلدی کودکان و ... .
برخی متفکران و صاحب نظران نظیر زندهیاد کریم امامی ، هرمز وحید را پیشرو در "مدیریت تولید" کتاب و نشریات میدانند و برخی دیگر همچون دکتر کامران افشار مهاجر ، او را "مدیر هنری" در عرصه کتاب و نشریات عنوان میدهند که البته هر دو درباره وحید ، صادق و سازگار است. وحید مدیریتاش را در عرصه تولید و نظارت هنری بر مجموعه کتابهای فرانکلین به اثبات رساند. او را به حق میتوان از پیشگامان هنر کتاب آرایی در عصر حاضر دانست. اگرچه پیشتر از او ، صنیعالملک در عرصه مدیریت هنری ، آثاری به جا گذاشته است.
از دیگر مدیران تولید و مدیریت هنری کتاب ، که منشا خدمات فرهنگی بسیار بودهاند ، میتوانم به عبدالرحیم جعفری ، احسان یارشاطر ، علیرضا حیدری ، دکتر پرویز ناتل خانلری (بنیانگذار و مدیر موفق انتشارات بنیاد فرهنگ) ، زندهیاد فیروز شیروانلو (بانی انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان) ، علی محمدی اردهالی (مدیر انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی ، همان انتشارت فرانکلین که پس از انقلاب تغییرنام یافت) ، دکتر نصراله پورجوادی (که منشا خدمات گسترده در "نشر دانشگاهی" شد) ، کیوان سپهر (مدیر نشر پرواز که نخستین مسابقه و نمایشگاه طراحی جلد کتاب را هم در ایران به راه انداخت) اشاره کنم.
از جمله آخرین کارهای هرمز وحید که ناتمام ماند ، طراحی ، تولید و انتشار مجموعه کتاب "سیری در هنر ایران" اثر آرتور پوپ بود. هرمز وحید سرانجام در چهارم آذر 1378 از جهان فانی رخت بربست. روحش شاد.
مقاله زیر ، بمناسبت درگذشت هرمز وحید در شماره نوزدهم نشریه جهان کتاب ، توسط محقق ارجمند ، کریم امامی نوشته و منتشر شد:
هرمز وحید استاد مسلم و عاشق بیمار چاپ کتاب بود و طی اقلا چهار دهه ، هر سازمان و ناشر بزرگی که قصد چاپ یک یا چند کتاب گرانقدر و نفیس را داشت ، اول به یاد استاد وحید میافتاد و علاقهمند به استفاده از خدماتش میشد.
در مناقبش گفتند که "استاد کتابآرایی نوین "بوده و بر چاپ اقلا 1500 عنوان کتاب خوب و ماندنی نظارت کرده است. حدودا هزار عنوان از این کتابها مربوط به موسسه انتشارات فرانکلین و موسسات میراثخوار آن میشود و اگر خدمات ماندنی فرانکلین را به کار نشر کتاب در ایران سامان دادن به کار الف) تالیف و ترجمه و ویرایش و ب)آمادهسازی دستنوشتهها برای چاپ (حروفچینی ، تصویربرداری ، صفحه آرایی و سرانجام نظارت بر چاپ) و ج)انتشار چند کتاب نخبه بدانیم ، استاد وحید به تنهایی عصاره تجربیات و کاردانیهای آن موسسه در موارد (ب) و (ج)محسوب میشد.
البته هرمز وحیدی که در اسفند 1332 بعد از ازدواج با پروین دخت صدر به استخدام شعبه نوبنیاد این موسسه در اصل آمریکایی در تهران درآمد ، استاد هیچ کاری نبود. جوان بیست و پنج سالهای بود که مدتی در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران درس خوانده بود و دو سه سالی هم در وزارت فرهنگ آن دوران مزه کارمندی دولت را چشیده بود. ولی کنجکاو بود و میخواست از هر ماشین و دستگاهی که دستش به آن میرسید ، سر دربیاورد و بالاتر از همه ، آدم باذوق و خوش سلیقهای بود. به تشخیص همایون صنعتی ، مدیر بافکر موسسه وظیفه رفتن به چاپخانه و نظارت بر کار کتابهایی که قرار بود چاپ بشوند ، در قد و قواره او بود و به این ترتیب هرمز وحید مسوول کاری شد که امروز به آن "مدیر تولید" میگوییم و همراه با رشد موسسه فرانکلین در ایران رشد کرد. به آمریکا سفر کرد و کار ناشران آنجا را دید تا به مرحله استادی رسید و تا آخر عمر هم در همین کار ماند.
یکی از اعمال یقینا مثبت موسسه فرانکلین در ایران ، کمک به تاسیس شرکت چاپ افست و راهاندازی اولین چاپخانه آن بود. در نیمه دهه 1320 که این چاپخانه تاسیس شد روش رایج چاپ کتاب و روزنامه در ایران چاپ
مسطح (حروفی) و حروفچینی دستی بود. روشی که اساس آن بر کار سریع در چاپخانه گذاشته شده است. حروفی که چیده میشود باید بعد از چاپ بلافاصله پخش شود تا دوباره برای چیدن مطالب تازه ، به کار گرفته شود. فرصت چندانی برای ابراز سلیقه و هنرنمایی در کنار ماشینهای چاپ مسطح وجود ندارد. ولی چاپ افست (که امروزه روش رایج چاپ در کشور است) برعکس دو مرحلهای است. مرحله اول ، حروفچینی (دستی ، مکانیکی یا کامپیوتری) و گرفتن نمونه سفید و ساختن ماکت است و مرحله فرصت دادن به گرافیست صفحه آرا تا صفحاتی موزون و چشمنواز در نقطه تعادل سفیدیها و سیاهیها بوجود بیاورد. اینگونه کارهای پیش از چاپ میتوانند در محل دیگری غیر از چاپخانه انجام بگیرند.
هرمز وحید با چاپ افست دست دوستی داد و هر کتاب نفیسی که تا آخر عمر خود به چاپ سپرد ، با استفاده از امکانات و محدودیتهای این روش بود. چاپخانه شرکت افست اول در خیابان گوته و بعد در سرخه حصار ، خانه دوم او شد و اغراق نیست اگر بگوییم سر جمع ساعاتی را که طی سالهای متمادی در روز و شب در این چاپخانه گذراند ، بیشتر از سر جمع ساعات حضور او در موسسه یا خانه بود. در وفاداری او به تواناییهای این چاپخانه عظیم در شرایطی که در سالهای اخیر بسیار چاپخانههای مجهز دیگر در کشور پدید آمدهاند که برای چاپ کتابهای نفیس وقت و حوصله بیشتری دارند تا آخر خللی وارد نیامد.
در دو دهه 30 و 40 هر کار بزرگ و موثری موسسه انتشارات فرانکلین در حیطه نشر در ایران انجام داد ، امور چاپی آن به دست هرمز وحید انجام میگرفت. از اصلاح کتابهای درسی دوره ابتدایی گرفته تا انتشار مجموعه بزرگی از کتابهای جیبی و چاپ دایرةالمعارف فارسی مرحوم مصاحب و چاپ فرهنگنامه 16 جلدی برتا موریس پارکر و کمک به چاپ مجلات کمک آموزشی و پر خواننده پیک (ناشر: سازمان انتشارات آموزشی). در کنار همه اینها چاپ صدها عنوان کتاب جدی تاریخی و فلسفی و داستانی و از جمله ترجمه فارسی دوره یازده جلدی تاریخ تمدن ویل دورانت.
یکی از اولین کتابهای نفیسی که به کوشش هرمز وحید در چاپخانه افست از هفت خوان چاپ و صحافی گذشت ، ترجمه فارسی تخت جمشید اشمیت بود با صدها عکس و نقشه به همراه دهها لوحه بزرگ که هر کدام قبلا باید تا شده و بصورت لت در میان فرمهای چاپی در جای درست خود قرار میگرفتند و این فهرست کتابهای گرانقدر را میتوان با آلبومهای شاهنامه بایسنقری و تجدید چاپ مجموعه پنجاه عنوان کتابهای ایرانشناسی نایاب و ترجمه فارسی تاریخ هنر جنسن ادامه داد.
کتاب اخیر که ترجمه آن از اواسط دهه 1340 آغاز شده بود ، مقارن انقلاب به مرحله چاپ و صحافی رسید و بانیان جدید موسسه فرانکلین (سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی) سرانجام در سال 1360 با تمهیداتی به آن رخصت انتشار دادند. کمالجویی وحید در کار چاپ کتاب در حدی بود که گذشت زمان را به کلی فراموش میکرد و به دراز کشیدن کار کتابهایی که ضربالاجل زمانی برای نشر آنها وجود نداشت ، متاسفانه برای او قاعده محسوب میشد تا استثنا. هستند کتابهایی که باید حداکثر ظرف دو سال به چاپ میرسیدند و دوران "تولید" آنها به ده سال و پانزده سال و بیست سال کشید و هنوز هم هستند کتابهای آماده به چاپ و یا حروفچینی شدهای باقی مانده از دوران فرانکلین که در صف چاپ خشکیدهاند. شاید اشکال از اینجا ناشی میشد که آن مرحوم به زحمت رضایت میداد کاری را که به او سپرده شده بود ، به کارمندان زیر دستش بسپارد و در عالم مدیریت جدید برای یک مدیر ظاهرا چیزی بدتر از این نیست. هرمز وحید یک مدیر مجری بود.
خبرگی وحید در کار چاپ چنان بود که بعد از انقلاب هم خدمات او همچنان خواستاران فراوان داشت. او با وجود سختی و محنتی که کشیده بود ، با قلبی رنجور و گاه ناساز ، باغیرت و سختکوشی فراوان به کار طبع کتابهای گرانقدر ادامه میداد. در کارنامه دوران اخیر او این عناوین را میبینیم: دوره هفت جلدی صحیفه نور ، نهج البلاغه ترجمه استاد شهیدی ، قرآن ترجمه مسعود انصاری و تاریخ عکاسی و عکاسان پیشگام تالیف استاد یحیی ذکاء.
در این اواخر هرمز وحید در تکاپوی راهاندازی طرح ترجمه مجموعه 16جلدی پروفسور پوپ ، سیری در هنر ایران بود. کتاب بزرگی که از بدو انتشار آن در سال 1938 (1317) موسسات فرهنگی ایران را در چند مقطع به ترجمه خود وسوسه کرده بود. این بار ظاهرا نیت شرکت انتشارات علمی و فرهنگی جدی است و یقین داشته باشید که در ترغیب مدیریت این موسسه به متعهد شدن در مقابل این کار بزرگ ، آن زندهیاد حتما نقش بسزایی داشته است. چاپ دوره ترجمه فارسی پوپ برای او میتوانست نقطه پایان درخشانی در کارنامهاش باشد ولی افسوس ... .
هم اکنون هم کارنامه هرمز وحید بعنوان کسی که عمرش را وقف چاپ کتابهای نفیس کرد ، به اندازه کافی درخشان است. همه کتابهایی که او به چاپ سپرد به اندازه فرزندانش مهرداد و مرجان یادگاریهای او هستند. چه حیف که در انتهای کتابها ، فهرست کامل دست اندرکاران را چاپ نمیکنند.
مقاله زیر به قلم بهاءالدین خرمشاهی ، حافظشناس و قرآن پژوه معاصر و از دوستان صمیمی زندهیاد هرمز وحید ، پیش روی شماست که پیشتر در سال 1378 در ماهنامه صنعت چاپ ، منتشر شده است:
بعضی کسان که از پشت پرده سینما یا تئاتر خبر ندارند ، به سادگی گمان میکنند که جمعی هنرمند ـ بازیگر دور هم جمع میشوند و هر کس برمبنای داستان ، نمایشنامه یا فیلمنامه ، نقشی را بعهده میگیرد و اوج هنر در بازی هنرمندانه این هنرمندان است و فقط به نحو مبهم احساس میکنند که نمایشنامه یا فیلمنامهای در کار است و تهیهکننده یا سرمایهگذار. اینان از کسی که مهمتریم نقش و نقشها را آفریده است ، یعنی کارگردان ، بیخبرند. چون نه در سینما ، نه در تاتر با چهرهای به نام کارگردان روبرو نمیشوند. آری! کارگردان کارش را پیش از نمایش و تا لحظه آن و هنگام دهها بار تمرین و تکرارها انجام داده است. اوست که به هنر هنرمند اوج و تعالی و انسجام میبخشد. او از بازیگران بازی میگیرد. مثلا او را به هر چه طبیعتر خندیدن یا گریستن رهبری میکند.
در عالم نشر و چاپ پیشرفته هم ، هنرمند و فنشناس خبرهای سررشته همه کارهای تولید از تعیین قلم حروف و طول و عرض صفحه تا صفحهآرایی و فیلمبرداری از صفحات آراسته ، تا نقشاندازی زینک بر روی کاغذ و گاه زمینهسازی و رنگ و حاشیهآرایی کاغذ هم در کار است ، تا به اندازه بودن مرکب چاپ (علاوه بر نظارت کیفیت مرکب) و تنظیمم فشار و درست کار کردن ماشینهای چاپ ، تا صحافی که هزار چم و خم در هر یک از این مراحل هست ، تا تهیه روی جلد یا طرح روی جلد ، اعم از آنکه لفاف داشته یا نقشها مستقیما بر روی جلد نازک یا ضخیم کتاب بنشیند. اگر طی این مراحل زیر نظر کارگردان کاردانی انجام گرفت ، حاصل آن اثری هنرمندانه است. مانند شاهنامه بایسنغری ، تخت جمشید (مجموعه طرحها) یا پنجاه شصت کتاب بسیار مهم و سخت نایاب که در رژیم گذشته به طبع رسید یا فیالمثل قرآن کریمی که در شرکت عظیم افست در آخرین مراحل طبع است یا قرآنی که با ترجمه جناب مسعود انصاری در نشر فرزان به طبع رسیده است. آری! این کارها که اشارهوار برشمردیم و صدها که مجال برشمردن آنها نیست ، حاصل هنرمندی و کارگردانی و کاردانی پنجاه ساله شادروان هرمز وحید ، استاد بزرگ و بیهمتای چاپ و پردازنده کتاب در عصر جدید است. بزرگمردی که دهها طرح اعم از نشریه یا کتاب را و کتابهایی بینظیر چون چند نمونه که یاد شد ، از جمله دایرةالمعارف فارسی (به سرپرستی شادروان غلامحسین مصاحب) راهبری کرده است. تاکنون هزاران نسخه از قرآن کریم با آرایشهای ویژه در ایران به چاپ رسیده است ، ولی در قرآنی که زیر نظر دقیق و هنرپرور او به طبع رسیده ، چندان متفاوت و متعالی است که حتی غیر اهل فن هم به تفاوت و اهمیت آن پی میبرند. فیالمثل نهج البلاغه (ترجمه استاد دکتر سید جعفر شهیدی) منتشره از سوی شرکت انتشارات علمی و فرهنگی ، نیز مثنوی مولوی بر مبنای نسخه قونیه (تصحیح استاد دکتر عبدالکریم سروش) نشر همان شرکت را در نظر بگیرید که یادآور شعر مرحوم رهی معیری است که: میان شاخههای گل مشو پنهان که پیدایی.
شادروان استاد هرمز وحید کار هنری و فنی خود را از همکاری با موسسه جدیدالتاسیس فرانکلین در تهران در حدود سال 1332 که آغاز تدوین دایرةالمعارف گرانسنگ فارسی به سرپرستی روانشاد دکتر غلامحسین مصاحب است ، شاید با نظارت بر همین اثر آغاز کرد و نزدیک به پنجاه سال با طرحریزی و نظارت فنی و مدیریت تولید صدها (بلکه بیش از یک هزار کتاب) برای نهادها و ناشران مختلف به پایان برد. پس از موسسه انتشارات فرانکلین و همزمان با آن ، همکاری کارساز و ارزندهاش را با شرکت سهامی چاپ افست (17 شهریور) آغاز کرد که تا آخرین روزهای حیات پر بار و برکتش ادامه یافت. همچنین زمانی که سازمان آموزش انقلاب اسلامی (همان فرانکلین سابق) فعالیت خود را آغاز کرد تا زمانی که با پیوستن به یک ناشر نیمه دولتی بزرگ ، بصورت شرکت انتشارات علمی و فرهنگی درآمد ، همکاریاش را ادامه داد و نیمی از کارنامه پربار او به کارای این دو ناشر و نیمی دیگر به شرکت افست اختصاص دارد. آخرین سهم سترگ او در فرهنگسازی ، همکاری در کمیته اجرایی تولید و ترجمه مجموعه "سیری در هنر ایران" تدوین ایرانشناس بزرگ شادروان پروفسور پوپ بود.
در حدود سال 1373 بود که آشنایی دورادور این بنده ، با بزرگترین کتابآرا و چاپشناس امروز ایران ، به دوستی نزدیک و از این سو به ارادتی پرشور و ریشهدار بدل گشت و آن زمانی بود که با همت دکتر داریوش شایگان و پیگیری و همکاری آقای دکتر هرمز همایون پور و همراهی جناب کامران فانی و نویسنده این سطور ، نشر کوچک و سادهای به نام نشر و پژوهش فرزان تاسیس شد و شادروان وحید یکی از ارکان اصلی تاسیس این سازمان انتشاراتی بود و چند اثر هنری و نفیس ماندگار با اشراف و سرپرستی ایشان انتشار یافت.
جز قرآن کریم و هنرهای ایران یکی دیگر طرحهای نسبتا بزرگ نشر فرزان فرهنگ ـ دانشنامه انگلیسی ـ فارسی فرزان ، تالیف این بنده با همکاری جمعی از فضلای جوان و نیز چند فرهنگ عربی ـ فارسی و فارسی ـعربی تالیف استاد پرویز اتابکی و دکتر طبیبیان است که استاد وحید بر همه آنها نظارت داشت. سلیقه او در تعیین حروف و طراحی صفحه بود کافی بود تا اثری را از تمامی آثار مشابه ، ممتاز گرداند.
شادروان وحید بر اثر کار و کاردانی پنجاه ساله به طمآنینه و اعتماد به نفسی همراه با ادب و فروتنی و خوشخویی و خوشرویی دلپذیر رسیده بود. از بس پرکار بود ، گاه نمیتوانست سر وعدهها حاضر شود یا دیر حاضر میشد ، اما به مدلول "هرچه آن خسرو کند شرین بود" خلف وعده او رنجاننده نبود. نازنینی بود که همه نازش را میکشیدند.
من یکی شیدای شیوه سخن گفتن آرام و حکایت در حکایت او بودم که هرگز بیروح یا کسالتبار نمیشد. نگاهی ظریف و هنرمندانه به زندگی داشت. همواره آراسته و خوشلباس و متین و ملایم بود. انگلیسیدان و انگلیسیخوان پیشرفتهای بود. ولی اهل خودنمایی و فضلفروشی و نمایش دادن معلومات نبود. به اندازه دهکتاب خاطرات شیرین و گوناگون پنجاه ساله در خاطر داشت. این همه بیتکلفی و بیتکبری و آسانزیستی و سادهزیستی را در کمتر کسی دیدهام. رفته رفته چندان مهرش در دلم نشست و چنان شیفته کاردانی بیادعای او شدم که دیدم در عمر پنجاه و چهار ساله فقط با معدودی از بزرگان دین و دانش و فرهنگ و هنر ، به چنین پیوند و همدلی رسیدهام.
چاپ و نشر نوین ایران نیم قرن است که وامدار این بزرگمرد فرزانه فروتن است. در صنعت شر ، برای اهل قلم و اهل نشر و اهل چاپ ، آشنایی ـ تا چه رسد به دوستی ـ با هرمز وحید افتخار محسوب میشد و میشود.
اینبنده در زندگینامه خود نوشتم که با عنوان "فرار از فلسفه" چاپ کردهام (تهران ، نشر جامی ، 1377) شمه ای از برکات وجودی این هنرمند فرهیخته را یاد کردهام و همان یک دو صفحه را زینتافزای آن کتاب میدانم. رفتار متین و سرو قامت او که چون همتش بلند بود ، در خاطرم نشسته است. به قول حافظ: شاهنشین چشم من تکیهگه خیال توست جای دعاست شاه من ، بیتو مباد جای تو. آخرین بیت مرثیهای را که بیست و چند سال پیش در رثای پدرم گفتهام درباره او تکرار میکنم: چون آمدن و رفتن هر روزه خورشید باور نکنم رفتن و ناآمدنت را.
برای حسن ختام به کلام امیرالمومنین استشهاد میکنیم که فرمود: قیمة المرء مایحسنه (ارزش مرد ، کاردانی اوست)
یادداشت زیر به قلم پرویز کلانتری درباره زندهیاد هرمز وحید
آشنایی من با هرمز وحید و پری صدر مربوط میشود که سالهای تحصیل در دانشکده هنرهای زیبای تهران از 1330 به بعد.
جوان شیک پوشی با کلاه شاپوی همفری بوگارت و سیگار بر لب که دل در گرو عشق زیباترین دختر دانشکده داشت که سرانجام کارشان به ازدواج و ترک دانشکده کشید. چند سال بعد ، دوباره قطار آشنایی ما در ایستگاه انتشارت فرانکلین تلاقی کرد. به گمانم سال 33 یا 34 بود که او مسولیت قسمت گرافیک را داشت. قسمتی که فقط دو تا کارمند داشت ، من و زمان زمانی. کار ما در آن زمان منحصر میشد به طراحی جلد کتابهای فرانکلین.
یکی دو سال بعد ، فرانکلین عهدهدار تولید کتابهای درسی دبستان شد. اولین تجربه ما ، کتابهای تاریخ و جغرافیای دبستان بود با قطع بزرگ 25 در 30 سانتیمتر. پر از تصاویر رنگی که در آن زمان در زیبایی بیهمتا بود. در رسم شکلها و ابزارها و پوشاک تاریخی ، هر کجا به مشکلی برمیخوریم ، مثلا لباس شاه اسماعیل و یا شکل چکمههای سربازان هخامنشی ، چگونه بوده است؟ این هرمز وحید بود که برای پاسخگویی به سوالات ما ، ترتیب جلساتی با حضور زندهیاد دکتر خانلری و دکتر محمود صناعی را میداد.
قسمت تولید هنری به سرعت گسترش مییافت. خطاطانی مثل سلحشور و مرحوم یزدانی و گرافیستهایی مثل آقای غلامعلی مکتبی و برای صفحهآرایی کتابها خانم شهناز سرلتی همکاری داشتند.
سال بعد ، یعنی در 1960 گروهی از مولفان کتابهای درسی از جمله دکتر فرمانفرماییان ، دکتر محمود بهزاد ، دکتر مقربی ، دکتر فتحاله مجتبایی ، آقای قربانی ، آقای مهاجر و خانمها لیلی آهی و ثمینه باغچهبان و از گروه گرافیک هم به سرپرستی هرمز وحید ، خانم شهناز سرلتی ، آقای زمان زمانی و بنده برای شرکت در سمینار کتابهای درسی به آمریکا رفتیم.
ما گرافیستها در استودیوی Dan Row در نیویرک به کرآموزی "رابطه چاپ با تصویر" مشغول شدیم. این دعوت از طرف بنیاد فرود صورت گرفته بود. مدت شش ماه در آمریکا همه جا با هرمز وحید بودم. این سفر به نزدیکی بیشتر ما انجامید. پس از بازگشت ، به کار و مسولیت هرمز وحید افزوده شد.
سرپرستی قسمت تولید هنری با حدود 20 نفر کارمند و اضافه شدن کتابهای درسی افغانستان و مشکلات نظارت بر چاپ ، هر روز او را بیشتر غرق در کار میکرد که بعدها مجموعه انتشارت پیک هم بر آن افزودهشد.
اینک زندهترین تصویری که از او دارم ، دوندهای است که فاصله فرانکلین را از قلب پر هیاهوی شهر تا چاپخانه افست در سرخه حصار میدود. دوندهای که تا پایان عمرش دوید.